دریای بیکران نگاهم بسوی تو رواست
دلم ز هوای نمناک نگاهت سرشار
با چشمانی ابری به انتظارت هر روز گام های ثانیه را همراهی میکنم
شاید...
گیسوانم را به دستان قدرتمند باد سپردم شاید بویم را برایت به ارمغان بیاورد و تو را از عشقم متمنا کند
دوستت دارم ای هستی من
ای که وجودت برایم بارانیست
و نبودت دل کویریم را ابری کرد...
انگاه که به وسعت ابی بودن برایت نوشتم با عشقی صورتی دیدمت و باز به شکرانه ی بودت نماز عشق خواندم
خدایا ای بت عشق من ای که وجودم از عشق تو ابیست
دوستت دارم و باز ترا شکر و هزاران سپاس برای بودن او که خود میداند تا بینهایت وجودم تقدیم به اوست
برای تو ام و با تو
تنهایم مگذار ای بارانی ترین واژه...
باز به وسعت دلم برای تو مینویسم
تا بدانی وجودم سرشار از عشق است و انرا با تملم بودنم تقدیمت میکنم
خدای من ممنونم از تو ممنونم از بودن سبزت و از دستی که بلورین بر زندگی من داری
اعتماد کن
به من که برای توام
به قاب خیس چشمانم نگاه کن که سرشار از عشقست عشقی که تمامی ندارد و بوی خوش خیسی لبان سرخم ندا از عشق تو دارند
دوستت دارم با تمامی وجود
دوستت دارم برای تمام هستی که در وجودم نهادی و عشقی که به من اموخت تا باشم هرگونه بودن
ولی
فقط باشم....
دوستت دارم انکه باید به نام خدا خواندت
دوستت دارم اس انکه بی وجودت من نیز نخوام ریشه داشت و دوستت دارم به وسعت سایه ی بیرنگ و عظیمت در قلبم وباز تمنای دستت را دارم تا ...
عشق برای تو دوست من
شب امتحان حقوق جزا یه کارت از توی جعبه جادویی پیام های کائناتی یه کارت برداشت روش این پیام رو نوشته بود:
من قدرت خلاق خود را اشکار میسازم
من از نظر روحی و احساسی اماده ام تااز یک زندگی عاشقانه و سعادتمند لذت ببرم
چون با خدای خود یگانه ام
پس با مراد دل خود نیز یگانه ام...
عشق برای تو...